کبوتر حرم ( وب نوشته های رضوی معصومه کیانپور )

کبوتر حرم وبلاگی است مذهبی و عرفانی شامل نثر ادبی و شعر امام رضا (ع )

کبوتر حرم ( وب نوشته های رضوی معصومه کیانپور )

کبوتر حرم وبلاگی است مذهبی و عرفانی شامل نثر ادبی و شعر امام رضا (ع )

خورشید خراسان

 

ای خورشید خراسان ؛

من از نقطه ای دور که آسمانش را همیشه توری ابرهای خاکستری پوشانده است و خاکش رنج سبز برنج است تو را می خوانم.

می خواهم با تو از شادی ها و اندوههایم بگویم که عمیق ترین عصاره وجود است ؛ گاهی آسان نیست دردها و شادی هایت را با دنیا تقسیم کرد وقتی حسی معلق در هوا شکل می گیرد ، آنقدر سخت است که می توان باور کرد بیشتر اوقات سرشار از خاموشی مان هستیم و بس .

در حوادث شب و روز ، وقتی در تنگناهای ناتمام زندگی از حرکت می مانم به حکمت و محبت پروردگار فکر می کنم که دستهای مهربانت را ضامن  رهایی آهوی کوچک قرار داد.

یا ضامن آهو ؛

خانه ام از شما دور است و راه ها بسیار تنگ .

پر از شوق و هراسم وقتی فکر می کنم دستانم روی ضریح شما دخیل می بندد.

 و من کوچکم ، کوچکتر از دانه ای در خاک که دوست دارد بزرگ شود ، ریشه بدواند و قدرت عظیم زندگی را دریابد .رهنوردی خسته ام که از مهی سنگین گذر کرده است وبه نذری ستاره را تسبیح می زنم تا از شوق، گریه هایش را بر خلوت ضریح شما رها کنم  .

دوست دارم راه ها را پشت سر بگذارم  و به سوی شما بیایم تا سر بر درگاه شما بگذارم و چشمهایم را ببندم  تا شاید دوباره متولد شوم ...

 آسمان خراسان با ستاره های بیشمارش  و کویر، با عظمت شگفت خود ، مرا به پیش می خواند ؛ قلب من با تلالو نور گنبد طلایی سخت متلاطم است .

آقا ؛ به زیارتتان آمده ام ، ابری از کبوتران، بالای سرم در راهند و همهمه و بوی اشک زائران ، بارانهای بهار را تداعی می کند .

می دانم سالهاست این بغض های فروخورده برای سر باز کردن کنار ضریحتان  لحظه شماری کرده اند ، گویا من به شوق سرودن شما شاعر شده ام .

چه کسی می تواند از شما بسراید ، وقتی در کوچه های مرو گام بر می داشتید ، تمام نخل ها و دیوارهای خسته خراسان مبهوت شکوه شما بودند ... آه آن روزها را که مرورمی کنم انگار گرد و غبار تیره ای از سهمگین ترین غم ها روی فصل های بی رحم تاریخ می نشیند و من بهت زده می پرسم : چگونه این همه سیاهی و غربت و خیانت را تاب آوردید .

خوشا به حال آنهایی که هر روز شما را می دیدند هر چند هرگز شما را نشناختند و نخواستند در ایوان حقیر روحشان بتابید ؛ خوشا به حال دردمندان و بیمارانی که در سایه شما جانی دوباره یافتند.

آه آقا شما چقدر مهربان بودید حتی با خوشه زهرآلود انگوری که به شما خیانت کرد .

ای کاش در زمانه شما بودم تا هر روز به انتظار شما می نشستم تا پشت سر مبارکتان لحظه ای در بهشت بودن را تجربه می کردم .

یا ثامن الائمه ،  این منم، همان رهنورد خسته و تنها که که به شوق دیدارت ،  آسمان مه آلود شهرش را رها کرده تا در عطر شرجی مرقدتان بنشیند و درد هزار توی دلش را با صدای بلند بگرید.

دستان ناتوانم را که  روی ضریح گره می زنم  ، درمی یابم که  چقدر دلم هوای این جا را داشت وقتی بی هوا درد می کشیدم و باران می زدم .

یا ضامن آهو ؛ من هم آهوی کوچکی هستم که غبار روزمرگی و بیهودگی بر چشمهایش نشسته است و دستهای مرا هم بگیرید تا یکبار دیگر درپناه حرمتان تطهیر شوم . . .  

 

  

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  

 

نذر امام رضا(ع) 

دستهای صبورت         

                  در هجوم وهم های مرو 

جایی که                        

       خوشه های انگور  

                           شرمنده تواند 

آهوان خرد را امان می دهد 

تا لبانت                       

            در ازدحام نقشه های زهرآلود 

                                        درامتداد شکسته های سکوتت  

                                                                  خطبه های داغ بخواند

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

چه قشنگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد